رفت..

شهریار کوچولو


 


 

گفت سلام!


گفتم سلام!

 معصومانه گفت می مانی؟؟؟

گفتم تو چطور؟؟؟

محکم گفت همیشه میمانم!!!

گفتم می مانم.

روزها گذشت...

روزی عزم رفتن کرد.

گفتم تو که گفته بودی می مانی...؟؟

گفت نمی توانم...

قول ماندن به دیگری داده ام

باید بروم....

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 30 تير 1391برچسب:,ساعت12:37 قبل از ظهرتوسط شهریار کوچولو | |