شهریار کوچولو

راستی یادم رفت بگم که زود قضاوت کردم

بدون اینکه از چیزی مطمین بشم قضاوت کردم

اون دروغ نگفته بود بهم

اون چیزایی رو هم که اون شب فهمیدم جز چرت وپرت و خیالبافی های چند نفر چیز دیگه ای نبود

اما از یه چیز مطمینم که احساس با توجه متقابل پرورش پیدا می کنه

یعنی با توجهی که تو انتظارش رو داری

وگرنه یواش یواش اون احساس کم میشه تا اینکه به خودت میای و می بینی که

دیگه جز یه خاطره چیزی ازش نمونده

البته بعضی وقت ها همون خاطره هم نمی مونه

+نوشته شده در جمعه 7 مهر 1391برچسب:,ساعت2:5 قبل از ظهرتوسط شهریار کوچولو | |

الان چند ماه از آخرین مطلبی که نوشتم می گذره

توی این چند ماه هم اتفاقای خوب واسم پیش اومده و هم بد

ولی الان حس خوبی دارم زندگیم دوباره یه شور و هیجانی به خودش گرفته

دوباره سرگرمی ها وعلایقم واسم مهم و با ارزش شده

همین چیزاست که روح زندگی رو توی وجودم پر کرده

خوبه

زندگیم رو با همه تجربه هاش دوست دارم

عاشق زندگیم هستم

زندگیم پر از معنی و مفهوم

که واسم با ارزش ترین چیز

دوباره می خوام گیتار زدن رو شروع کنم

آره ناخنام رو کوتاه کردم

تا دوباره برم سراغ موسیقی

چیزی که قبل از اینکه چند سال پیش شروعش کنم واسم یه آرزو بود و توی خواب می دیدم

الان ارزشش رو بیشتر می فهمم چون بهش رسیدم

خوشحالم که دوباره چیزای کوچیکم خوشحالم می کنه

و هیچ چیز بدی نمی تونه روحیه ام رو خراب کنه

و خوشحالیم رو ازم بگیره

 

 

یه چیز که یاد گرفتم اینه

عشق و دوست داشتن قرارومدار سرش نمیشه

عشق برنامه ریزی نشده

فقط پیش میاد

همین

مهم اینه که تو چه جوری از این اتفاق استقبال کنی

+نوشته شده در جمعه 7 مهر 1391برچسب:,ساعت1:47 قبل از ظهرتوسط شهریار کوچولو | |